عید امد و عید امد

باز هفت سین سرور
ماهی و تنگ بلور
سکه و سبزه و آب
نرگس و جام شراب
باز هم شادی عید
آرزوهای سپید
باز لیلای بهار
باز مجنونی بید
باز هم رنگین کمان
باز باران بهار
باز گل مست غرور
باز بلبل نغمه خوان
باز رقص دود عود
باز اسفند و گلاب
باز آن سودای ناب
کور باد چشم حسود
باز تکرار دعا
یا مقلب القلوب
یا مدبر النهار
حال ما گردان تو خوب
راه ما گردان تو راست
باز نوروز سعید
باز هم سال جدید
باز هم لاله عشق
خنده و بیم و امید


عید شما مبارک

نوروز سال 1390 بر شما فارانیان مبارک باد

نوروزتان پیروز باد

22 عادت اشتباه در دنیای فناوری که برایتان گران تمام می‌شود!


 

22 عادت اشتباه در دنیای فناوری که برایتان گران تمام می‌شود!
آیا می‌دانید هنگام کار با ابزارهای الکترونیکی خود، ممکن است چه اشتباه‌هایی مرتکب شوید که به ضررتان تمام شود و امنیت‌تان را در دنیای پیچیده فناوری مدرن به خطر بیاندازد؟کریستوفر نول از نویسندگان وب‌سایت PCWorld در مطلب به بدترین عاداتی اشاره کرده که هر یک از کاربران رایانه‌ها ممکن است به علت نا‌آگاهی، عدم توجه یا حتی تنبلی گرفتارش شده باشند و ندانند که این اشتباه‌ها تا چه حد می‌تواند به ضررشان تمام شود.
1-عدم استفاده از سیستم امنیتی نرم‌افزارها
شاید شما فکر کنید نیازی به آنتی‌ویروس (نرم‌افزارهایی که سیستم رایانه را در مقابل ویروس‌ها، بدافزارها و دیگر نرم‌افزارهایی که بدون اطلاع کاربر بر روی سیستم رایانه نصب و راه‌اندازی می‌شوند، محافظت می‌کند) ندارید و ....

ادامه خبر

ادامه نوشته

ابلهانه ترین سوالات کاربران کامپیوتر و اینترنت در انگلستان

شركت بريتيش تله كام يا همان BT ليستي از احمقانه ترين سوالاتي را كه كاربران كامپيوتري يا اينترنتي اين شركت ارتباطي ازمشاوران آنها پرسيده اند منتشر كرد.
برخي از اين سوالات آنقدر خنده دار است كه حتي خود سوال كنندگان پس از فهميدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف كرده اند.

ليست احمقانه ترين سوالات IT كه از مشاوران شركت BT انگلستان پرسيده شده به شرح زير است:


حتما بخوانید خیلی بامزه و خنده دارند


ادامه نوشته

شجاعت

شجاعت داشته باشیم

چه قدر خوب است که ما نیز این گونه در عمل شجاعت داشته باشیم...

امنیت در کامپیوتر های عمومی لب تاب ها و حتی در سفر

حالا وقت اش است سراغ زمانی برویم که در خانه نیستیدچون دیگه وقته سفرهای نوروزی و عیده. در این وضعیت دو حالت متفاوت وجود دارد؛ حالت اول وقتی است که شما با لپ تاپ شخصی تان بیرون می روید و مشغول استفاده از آن در مکان هایی به جز خانه هستید. مثلا در یک کافی شاپ به اینترنت عمومی متصل شده اید و مشغول وبگردی هستید. در این وضعیت شما از کامپیوتر شخصی خودتان استفاده می کنید اما به یک شبکه عمومی متصل هستید. در این حالت باید نکات مهمی برای حفظ امنیت رعایت کنید و ضمنا مراقبت امنیت سخت افزاری لپ تاپ تان هم باشید.

در حالت دوم ممکن است بخواهید از یک کامپیوتر دیگر استفاده کنید. مثلا در یک کافی نت هستید یا در کتابخانه دانشگاه و مدرسه از کامپیوتر عمومی استفاده می کنید یا به خانه دوستتان رفته اید و مشغول استفاده از کامپیوترش هستید.

توجه کنید هر کامپیوتری که مال شخص خودتان نباشد و کس دیگری هم به آن دسترسی دارد را کامپیوتر عمومی تلقی می کنیم. بنابراین حتی اگر از کامپیوتر خواهرتان هم در خانه استفاده می کنید باید آن را یک سیستم ناشناس و خطرناک تلقی کنید.

عجله نکنید! در مورد همه این موارد به کمک این مطلب، نکات مفیدی خواهید آموخت.


ادامه نوشته

ده نکته برای ایجاد تاثیری فوق العاده روی رئیس و همکارانمان

در ادامه مطلب


ادامه نوشته

كارآفريني  واقعیت‌های راه‌اندازی کا‌فی‌شاپ  

مترجم: پریسا حبیبی

در ادامه مطلب

ادامه نوشته

سیل درختان بی ریشه را می برد

اسیابان دهکده شیوانا خسته و درمانده نزد شیوانا آمد و از او در مورد مشکلی که برایش پیش آمده کمک خواست. شیوانا از او توضیح خواست و آسیابان گفت: " آسیاب بزرگ دهکده متعلق به من است. برای آرد کردن غلات و دانه های غذایی مردم دهکده و روستاهای اطراف من نیاز به حداقل ده کارگر دارم. البته کارگرانی که نیازمند کار هستند در این منطقه کم نیستند. اما من هر کارگری که استخدام می کنم بعد از یکماه متوجه می شوم که آنها یکی یکی مرا ترک می کنند و به سراغ کار کم درآمدتری می روند. به زبان ساده تر این کارگران حاضرند در جایی دیگر کارسخت تری انجام دهند و حقوق کمتری بگیرند اما در آسیاب من کار نکنند!؟ حال دست تنها مانده ام و نمی دانم چه کنم! مرا راهنمایی کنید."

شیوانا تعدادی داوطلب از شاگردان مدرسه انتخاب کرد و به آسیابان گفت از فردا صبح من و این شاگردان به عنوان کارگر به مدت یک ماه در آسیاب تو کار می کنیم و آخر هر روز هم حقوق خود را از تو می گیریم. اینطوری در عمل می فهمیم که مشکل تو کجاست."

روز بعد شیوانا و شاگردان داوطلب در آسیاب شروع به کار کردند. ظهر که شد آسیابان با ظرف های پر از غذا نزد آنان آمد و در حالی که آنها مشغول تناول غذا بودند به آنها گفت:" اکنون که برایتان غذا آوردم انتظار دارم که درست کارکنید و به خاطر داشته باشید که اگر من نباشم این ظرف غذا هم امروز گیرتان نمی آمد. همینطور به یاد داشته باشید که کارگر برای کار در آسیاب زیاد است و اگر یکی از شما کم کاری کند و یا از زیر کار دربرود بلافاصله عذرش را خواهم خواست و به جای او کسی دیگر را استخدام خواهم کرد!"

غروب آن روز وقتی شاگردان مدرسه می خواستند مزد خود را بگیرند دوباره آسیابان هنگام پرداخت اجرت شروع به سخنرانی کرد و گفت:" یادتان باشد که فردا ممکن است این پول گیرتان نیاید. پس امروزتان را شکرگذار باشید و فردا با جدیت و تلاش بیشتری کار کنید تا مبادا این شغل خوب را از دست بدهید!"

شیوانا وقتی این رفتار مرد آسیابان را دید خطاب به او گفت:" دیگر نیازی نیست من و شاگردانم یک ماه وقتمان را اینجا تلف کنیم تا دلیل بی کارگر بودن تو را کشف کنیم. مقصر اصلی اینکه کسی برای کار در آسیاب تو رغبتی ندارد خودتو هستی! تو با ناامن سازی شغل کارگری و تهدید جایگزینی و تاکید پیوسته بر ناپایدار بودن شغل باعث می شوی که کارگری که برای تو کار می کند از فردای خودش مطمئن نباشد و همیشه به صورت درختی بی ریشه باشد که با اولین سیل به هر جا صلاح و آرامشش در آن باشد نقل مکان کند. تو با تهدید شغل کارگران آنها را نسبت به آینده کاری خودشان نامطمئن و مردد می سازی و طبیعی است که کارگرها برای شغلی مطمئن تر و پایدارتر به سراغ کاری کم درآمد تر اما با ثبات تر بروند. درخت ها را از ریشه در می آوری و بعد گله و شکایت می کنی که چرا با اولین سیل همه درخت ها روی آب شناور شدند و رفتند! مقصر خودت هستی و از بقیه برای کمک به تو کاری ساخته نیست

بهترین رابطه

در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.

 

می گویند خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند...

 

وقتی نزدیکتر به هم بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد

بخاطرهمین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ‫ولی از سرما یخ زده میمردند...

ازاینرو مجبور بودند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان از منقرض شود.

پس دریافتند که بهتر است باز گردند و گردهم آیند و آموختند که : با زخم های کوچکی که همزیستی با کسان بسیار نزدیک بوجود می آورد زندگی کنند ، چون گرمای وجود دیگری مهمتراست...
و این چنین توانستند زنده بمانند...
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و خوبیهای  آنان را تحسین نماید...   


سخن روز :  بدبختي اين حسن را دارد که دوستان حقيقي را به ما مي شناساند... بالزاک 

توجـــــه - توجـــــه - مواظب ایمیل هایتان باشید.

 
لطفا دقت كنيد روي هر لينكي كليك نكنيد
 
لطفا توجه كنيد دوستان

ممكنه براتون پيامي فرستاده بشه با اين مضمون 
اين عكس تو هست که تو اينترنت پخش شده ؟

و در زير آن يك آدرس و لينك گذاشته شده تا روي آن كليك كنيد
با كليك روي آن لينك صفحه اي باز مي شود كه به ظاهر شبيه قسمت يوزر نيم و پسورد ياهو است
و كاربر هم بدون توجه يوزر و پسور خود را درون آن مي نويسد غافل از اينكه با اين كار همه اطلاعات خود را به دست هكر سپرده است

لطفا دقت كنيد روي هر لينكي كليك نكنيد

و هر جا از شما يوزر و پسورد خواسته مي شود وارد نكنيد

پیدا کردن هویت ایمیل های ناشناس و عجیب

کشف هویت ایمیل های ناشناس

گاهی ای میل هایی به ما می رسد که فرستنده آن را نمی شناسیم؛ یعنی فرد ناشناسی، به هر طریق، آدرس ای میل ما را پیدا کرده و با ما تماس گرفته است. قبل از اینکه به این گونه ای میل ها جواب بدهیم، می توانیم ظرف چند دقیقه تحقیقات کوچکی انجام دهیم و اندکی اطلاعات درباره این فرد ناشناس پیدا کنیم تا بهتر بتوانیم به ای میل او پاسخ دهیم یا به طور کلی پاسخ دادن را فراموش کنیم. قطعاً اولین راهی که به ذهن همه ما می رسد این است که به طور مستقیم از فرد ارسال کننده هویتش را جویا شویم، البته این کار مشکلاتی به همراه دارد چراکه باعث می شود به نوعی اطلاعات بیشتری از خودمان را در اختیار این فرد ناشناس بگذاریم که این کار چندان معقول نیست، به همین علت سعی داریم در این مطلب شما را با چند روش آشنا کنیم.

ادامه نوشته

زندگی مثل سلف سویس هست

داستانی است درمورد اولين ديدار "امت فاكس"، نويسنده و فيلسوف معاصر، ‌از آمريكا، هنگامی كه برای نخستين بار به رستوران سلف سرويس رفت.

وی كه تا آن زمان هرگز به چنين رستورانی نرفته بود، در گوشه ای به انتظار نشست، با اين نيت كه از او پذيرايی شود.

اما هرچه لحظات بيشتری سپری ميشد، ناشكيبايی او از اينكه ميديد پيشخدمتها كوچكترين توجهی به او ندارند، شدت گرفت.

از همه بدتر اينكه مشاهده ميكرد كسانی كه پس از او وارد شده بودند، در مقابل بشقابهای پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند.

وی با ناراحتی به مردی كه بر سر ميز مجاور نشسته بود، نزديك شد و گفت: من حدود بيست دقيقه است كه در ايجا نشسته ام بدون آنكه كسی كوچكترين توجهی به من نشان دهد. حالا ميبينم شما كه پنج دقيقه پيش وارد شديد، با بشقابی پر از غذا در مقابل من، اينجا نشسته ايد! موضوع چيست؟ مردم اين كشور چگونه پذيرايی ميشوند؟

مرد با تعجب گفت: اينجا سلف سرويس است، سپس به قسمت انتهايی رستوران، جايی كه غذاها به مقدار فراوان چيده شده بود، اشاره كرد و ادامه داد به آنجا برويد، يك سينی برداريد هر چه ميخواهيد انتخاب كنيد، پول آنرا بپردازيد، بعد اينجا بنشينيد و آنرا ميل كنيد!

امت فاكس كه قدری احساس حماقت ميكرد، دستورات مرد را پی گرفت، اما وقتی غذا را روی ميز گذاشت، ناگهان به ذهنش رسيد كه زندگی هم در حكم سلف سرويس است. همه نوع رخدادها، فرصتها، موقعيتها، شاديها، سرورها و غم ها در برابر ما قرار دارد، درحالی كه اغلب ما بی حركت به صندلی خود چسبيده ايم و آنچنان محو اين هستيم كه ديگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شده ايم از اينكه چرا او سهم بيشتری دارد كه هرگز به ذهنمان نميرسد خيلی ساده از جای خود برخيزيم و ببينيم چه چيزهايی فراهم است، سپس آنچه ميخواهيم برگزينيم.

وقتی زندگی چيز زيادی به شما نميدهد، به دليل آنست كه شما هم چيز زيادی از او نخواسته ايد

اهمیت ریسک کردن

دو دانه در خاک حاصلخیز بهاری کنار هم نشسته بودند. دانه اولی گفت: «می‌خواهم رشد کنم! می‌خواهم ریشه‌هایم را هر چه عمیق‌تر در دل خاک فرو کنم و شاخه‌هایم را از میان پوسته زمین بالای سرم پخش کنم...من می‌خواهم شکوفه‌های لطیف خودم را همانند بیرق‌های رنگین برافشانم و رسیدن بهار را نوید دهم... من می‌خواهم گرمای آفتاب را روی صورت و لطافت شبنم صبحگاهی را روی گلبرگ‌هایم احساس کنم!» و بدین ترتیب دانه رویید.
دانه دومی ‌گفت: «من می‌ترسم. اگر من ریشه‌هایم را به دل خاک سیاه فرو کنم، نمی‌دانم که در آن تاریکی با چه چیزهایی روبرو خواهم شد. اگر از میان خاک سفت، بالای سرم را نگاه کنم، امکان دارد شاخه‌های لطیفم آسیب ببینند... چه خواهم کرد اگر شکوفه‌هایم باز شوند و ماری قصد خوردن آن‌ها را کند؟ احتمال دارد بچه کوچکی مرا از ریشه بیرون بکشد. نه، همان بهتر که منتظر بمانم تا فرصت بهتری نصیبم شود.» و بدین ترتیب دانه منتظر ماند. مرغ خانگی که برای یافتن غذا مشغول کند و کاو زمین بود دانه را دید و در یک چشم بر هم زدن قورتش داد

شماعظيم تر ازآني هستيد كه مي انديشيد...

دركارخانه اي دريك منطقه تأسيساتي،هنگامي كه زنگ

    نهاربه صدا درمي آمد،همه كارگران دركنارهم

  مي نشستندونهارميخوردند.همواره يكي ازكارگرهابا

  نوعي يكنواختي تعجب آور،بابازكردن بسته نهارش

    شروع به اعتراض ميكرد:اَه!لعنتي!من ازكالباس

      !متنفرم!اميدوارم ساندويچ كالباس نباشه

  اوهرروز بلااستثنا ازساندويچ كالباس شكايت داشت

          وازخوردن آن درعذاب بود.تا اينكه

    بعدازمدتها،سايركارگران از اين حالت او به ستوه

   آمده،يكي ازآنان به زبان آمدكه:مردحسابي،توكه

 اين همه ازكالباس متنفري چرا به همسرت نميگي يك 

       ساندويچ ديگه برات درست كنه؟!!!ا

منظورت ازهمسرچيه؟!!!من متأهل نيستم!من خودم-

            !ساندويچهامو درست ميكنم

   نتيجه:درحالي اززندگي خودمي ناليم وهرروز،مدام ازسختي ها و

 رنجهاي زندگي شكايت ميكنيم،كه تمام شرايط حاكم برزندگيمان حاصل اعمال،تفكرات،وتصميمات 

    خودماست!اين قانون الهي است كه هيچ كس غيرازخودما نبايد و نمي تواند براي ماتعيين تكليف كند!ماخود ساندويچهاي زندگيمان رادرست ميكنيم!اگرازكيفيت آن ناراضي هستيد،به جاي مقصرشناختن سرنوشتتان،تصميم قاطع بگيريدوآن راآنطوركه ميخواهيدبسازيدوازآن لذت ببريد!حتي اگراحساس ميكنيد كساني دارند زندگي شمارا تحت تأثير خود،به آنچه نميخواهيد مي كشانند،بدانيدكه اين نيزاجازه اي است كه

!ازسوي شمابه آنهاداده شده

 

 

 

بدون شرح ...!!!!

یه آقایی که دکترای ریاضی محض داشته، هر چقدر دنبال کار می گرده بهش کار نمیدن!! خلاصه بعد از کلی تلاش، متوجه میشه شهرداری تعدادی رفتگر بی سواد استخدام می کنه!!
میره شهرداری خودش رو معرفی می کنه و مشغول به کار میشه...!
بعد از دو سه ماه میگن همه باید در کلاسهای نهضت شرکت کنید! این بنده خدا هم شرکت می کنه!!
یه روز معلم محترم در کلاس چهارم، ایشون رو می بره پای تخته تا مساحت یک شکلی رو حساب کنه! تو این فکر بوده که انتگرال بگیره یا نه که می بینه همه دارن داد می زنن:
انتگرال بگیر

آموزنده ترین گیومه های زندگی

The image “http://giyoome.persiangig.com/image/first-step-in-love.jpg” cannot be displayed, because it contains errors.

بریم ادامه مطلبو بخونیم...

ادامه نوشته

تفاوت مدیریت ایران و اروپا

اروپا: موفقيت مدير بر اساس پيشرفت مجموعه تحت مديريتش سنجيده ميشود
ايران: موفقيت مدير سنجيده نميشود، خود مدير بودن نشانه موفقيت است
 
 
اروپا: مديران بعضی وقتها استعفا ميدهند
ايران: عشق به خدمت مانع از استعفا ميشود
 
 
در ادامه مطلب
ادامه نوشته

هرگز جا نزنید

در 30 سالگي کارش را از دست داد

در 32 سالگي در يک دادگاه حقوق شکست خورد

در 34 سالگي مجددا ور شکست شد

در 35 سالگي که رسيد,عشق دوران کودکي اش را از دست داد

در36 سالگي دچار اختلال اعصاب شد

در 38 سالگي در انتخابات شکست خورد

در 48,46,44 سالگي باز در انتخابات کنگره شکست خورد

به55 سالگي که رسيد هنوز نتوانست سناتور ايالت شود

در 58 سالگي مجددا سناتور نشد

در 60 سالگي به رياست جمهوري آمریکا برگزيده شد

...


نام او آبراهام لينکلن بود


........



جا نزد

هرگز جا نزنيد

بازندگان آنهايي هستند که جا زدند